دلنوشته خودم

آخرین مطالب

امکانات وب

کجایی ای تمام آرزوهایم فدای تو؟

کجایی ای تمام آرزوهایم فدای تو چه شد دیگر نمی آید از این کوچه صدای تو !؟ تو پیش از این به من گفتی که حرفی از جدایی نیست و من چون سایه می آیم به هر جا پا به پای تو ولی رفتی و دیگر برنگشتی و «خداحافظ» من اما خیره در عمق تکان دستهای تو و حتی برنگشتی تا ببینی من چطور آخر به پایان می رسم با انتهای ماجرای تو اگر چه رفتی اما بعد از این در خلوتم ای دوست نمی گویم، نمی خوانم، مگر شعری برای تو نمی خواهم ببینم بعد از این رویای شیرینی مگر خواب انارستان سرخ گونه های تو تو سر فصل غزلهای طراوت زای من بودی کجایی ای تمام آرزوهایم فدای تو؟ دلنوشته خودم...ادامه مطلب

ما را در سایت دلنوشته خودم دنبال می کنید

برچسب : کجایی,تمام,آرزوهایم,فدای,تو؟, نویسنده : gandomzaar1395 بازدید : 40 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 13:48

آب را گل نکنیم

در فرودست انگار، کفتری می‌خورد آب یا که در بیشه دور، سیره‌یی پر می‌شوید یا در آبادی، کوزه‌یی پر می‌گردد آب را گل نکنیم: شاید این آب روان، می‌رود پای سپیداری، تا فرو شوید اندوه دلی دست درویشی شاید، نان خشکیده فرو برده در آب زن زیبایی آمد لب رود آب را گل نکنیم: روی زیبا دو برابر شده است چه گوارا این آب! چه زلال این رود! مردم بالادست، چه صفایی دارند! چشمه‌هاشان جوشان، گاوهاشان شیرافشان باد! من ندیدم دهشان بی‌گمان پای چپرهاشان جا پای خداست ماهتاب آن‌جا، می‌کند روشن پهنای کلام بی‌گمان در ده بالادست، چینه‌ها کوتاه است مردمش می‌دانند، که شقایق چه گلی است بی‌گمان آن‌جا آبی، آبی است غنچه‌یی می‌شکفد، اه دلنوشته خودم...ادامه مطلب

ما را در سایت دلنوشته خودم دنبال می کنید

برچسب : نکنیم, نویسنده : gandomzaar1395 بازدید : 35 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 13:48

تنهایی

هر چه گشتیم در این شهر

نبود اهل دلی...

که بداند غم دلتنگی و تنهایی ما..

دلنوشته خودم...

ما را در سایت دلنوشته خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gandomzaar1395 بازدید : 25 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1396 ساعت: 3:39

سکوت

هـمـیـشـه نـبــایـــد حـــــرف زد ؛
گـاه بـایــد سـکــوت کــرد
"حـــرف دل" کــه گـفـتـنــی نـیـســت !
بــایـــد آدمــش بـاشــد
کـسـی کـه بـا یـک نـگــاه کــردن بـه چـشـمــت
تـا تــه بـغـضــت را بـفـهـمــد ... !

دلنوشته خودم...

ما را در سایت دلنوشته خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gandomzaar1395 بازدید : 37 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1396 ساعت: 3:39

اسیر تنهایی

حال من حال اسیری ست که هنگام فرار یادش افتاد کسی منتظرش نیست نرفت!

دلنوشته خودم...

ما را در سایت دلنوشته خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gandomzaar1395 بازدید : 38 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1396 ساعت: 3:39

در حسرت دیدار تو آواره ترینم...

از دست عزیزان چه بگویم ؟ گله ای نیست گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست سرگرم به خود زخم زدن در همه عمرم هر لحظه جز این دست ، مرا مشغله ای نیست دیری ست که در خانه خرابان جهانم برسقف فروریخته ام چلچله ای نیست در حسرت دیدار تو آواره ترینم هر چند که تا خانه تو فاصله ای نیست بگذشته ام از خویش... دلنوشته خودم...ادامه مطلب

ما را در سایت دلنوشته خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gandomzaar1395 بازدید : 36 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1396 ساعت: 3:39

تولد

چشمانت را باز کردی و دنیا غرق نگاه زیبایت شدزیبایی های دنیا از آمدن تو پیدا شد ، روزها گذشت و چهره زیبایت در آسمان دلم آفتابی شددریای زندگی به داشتن مرواریدی مثل تو می نازد ، همه زیبایی های دنیا با آمدن تو می آید و اینگونه زندگی با تو زیبا میشود ، اینگونه چشمانم با دیدن یکی مثل تو عاشق میشودو امروز دلنوشته خودم...ادامه مطلب

ما را در سایت دلنوشته خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gandomzaar1395 بازدید : 34 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1396 ساعت: 3:39

سهراب سپهری

شب آرامی بود می روم در ایوان، تا بپرسم از خود زندگی یعنی چه؟ مادرم سینی چایی در دست گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا لب پاشویه نشست پدرم دفتر شعری آورد، تکيه بر پشتی داد شعر زیبایی خواند، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین :با خودم م دلنوشته خودم...ادامه مطلب

ما را در سایت دلنوشته خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gandomzaar1395 بازدید : 29 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1396 ساعت: 3:39